*مشکات*کانون قرآن و عترت
کدستان
صفحه اصلیدرباره کانونثبت نامدل نوشتهتماس با ما
کدستان
پل ارتباطی
برای ارتباط با ما میتواند از طریق ایمیل و سامانه پیام کوتاه اقدام نمایید
Meshkat.abru@gmail.com
10004414029466
با تشکر
 X با سلام
به سایت کانون قرآن و عترت خوش آمدید
برای استفاده از تمام امکانات سایت و نمایش بهتر از مرورگر گوگل کروم و فایرفاکس استفاده کنید
برای بهبود هرچه بیشتر مطالب و کارایی بهتر سایت، ما را از نظارات خود مطلع سازید
نظرات شما موجب دلگرمی ما خواهد بود
از حسن انتخاب شما ممنونیم

*مشکات*کانون قرآن و عترت

کانون قرآن و عترت دانشگاه آیت الله بروجردی(ره)

کانون قرآن و عترت دانشگاه آیت الله بروجردی(ره)

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

آیه روز

شرح احادیث

نواها

آخرین نظرات

معرفی لینک های مفید

طبقه بندی موضوعی

سال 93

حدیث روز

سایت مراجع معظم تقلید

ختم قرآن گروهی

اوقات شرعی

عضویت در کانون

  • ۰
  • ۰

حضرت زهرا

شهید محمدرضا تورجی زاده به سادات فوق العاده احترام می گذاشت .یکی از سادات گردان نقل می کرد:«یک بار به سنگر فرماندهی رفتم.محمد نشسته بود.به احترام من از جا بلند شد.گفتم:«یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز بروم.»به دلایلی مخالفت کرد.اصرار کردم اما بی فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم:«باشد شکایت شما را می برم پیش مادرم.»هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پابرهنه به دنبالم دوید!

  • گروه ریحان
  • ۰
  • ۰

سفره هفت سین


توضیحاتی در مورد سفره­ ی هفت سین باستانی

هرسال با فرارسیدن سال نو و فصل بهار، ایرانیان که مردمانی شادزیست بودند این روزها را با نام نوروز جشن می گرفتند. این رسم هم اکنون نیز زنده است. در ابتدای سال و لحظه ­ی تحویل آن، سفره ای پهن می شد و وسایلی در آن قرار می گرفت که به سفره­ ی هفت سین مشهور است.

***

  • گروه کوثر
  • ۰
  • ۰

سال نو بهار نو

من شنیدم که شما فصل بهاری آقا!

به دل خسته ما صبر و قراری آقا!

عمر یکسال گذشت و خبری از تو نشد

هوس آمدن این جمعه نداری آقا؟!

در هیاهوی شب عید،تو را گم کردیم

غافل از اینکه شما،اصل بهاری آقا

  • گروه کوثر
  • ۰
  • ۰

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود

***

  • گروه کوثر
  • ۰
  • ۰

شبیه تو

دانلود+ متن آهنگ در ادامه مطلب

  • گروه ریحان
  • ۰
  • ۰

من!

روزی کنار مَـنی از مَنــهای بیرون از مَنَــم ایستاده بودم،

در انتظـار رسیدن چیــزی یا وقـوع اتفاقی خاص،

که ناگاه خاصیت این انتظار برایـم سوال شد.
آیــا مــا انتظار می کشیــم برای رسیـدن یا انتظارِ مـــا راهی ست که

هیــچ رسیدنی تَمامش نمی کنـــد.؟!

  • گروه کوثر