گروه حجاب و عفاف :: *مشکات*کانون قرآن و عترت
کدستان
صفحه اصلیدرباره کانونثبت نامدل نوشتهتماس با ما
کدستان
پل ارتباطی
برای ارتباط با ما میتواند از طریق ایمیل و سامانه پیام کوتاه اقدام نمایید
Meshkat.abru@gmail.com
10004414029466
با تشکر
 X با سلام
به سایت کانون قرآن و عترت خوش آمدید
برای استفاده از تمام امکانات سایت و نمایش بهتر از مرورگر گوگل کروم و فایرفاکس استفاده کنید
برای بهبود هرچه بیشتر مطالب و کارایی بهتر سایت، ما را از نظارات خود مطلع سازید
نظرات شما موجب دلگرمی ما خواهد بود
از حسن انتخاب شما ممنونیم

*مشکات*کانون قرآن و عترت

کانون قرآن و عترت دانشگاه آیت الله بروجردی(ره)

کانون قرآن و عترت دانشگاه آیت الله بروجردی(ره)

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

آیه روز

شرح احادیث

نواها

آخرین نظرات

معرفی لینک های مفید

طبقه بندی موضوعی

سال 93

حدیث روز

سایت مراجع معظم تقلید

ختم قرآن گروهی

اوقات شرعی

عضویت در کانون

۲۷ مطلب توسط «گروه حجاب و عفاف» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اللهــــــم صل علـــــی محمـــــــــــــــد و آل محمــــــــــــــــد

وعجــــــــــــــل فرجهـــــــــــــــــــــم

  • گروه حجاب و عفاف
  • ۰
  • ۰

پدرم یک قهرمان است ...

چشم چشم دو ابرو ....

خوشگلی بابام کو

  • گروه حجاب و عفاف
  • ۰
  • ۰

خاطره ای شنیدنی از استاد شفیعی کدکنی:

 

چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند؛ یا اکثراً به شهرها و شهرستان های خودشان رفته و یا گرفتار کارهای عید بودند؛ اما استاد بدون هیچ تأخیری سر کلاس آمد و شروع به درس دادن کرد...

  • گروه حجاب و عفاف
  • ۰
  • ۰

پدر است دیگر...

پــــــــــــــدر است دیگر...

گاهی تمام امیدش خلاصه میشود در چند استخوان و یک پلاک...

برای این پدر تیتــــــــــــــــــــــــــــــر بزنید...



منتظر تیتر های شما هستیم

  • گروه حجاب و عفاف
  • ۰
  • ۰


یا مقلب القلوب و الابصار...

و سلام نام خداست...
خدا کند در میان مشغله هایت جایی هم برای من و سیاهه قلمم داشته باشی!
خدا کند که در این شلوغی بازار شب عید ، سری هم به ما بزنی...
...
بگذار قصه را از کوچه بنی هاشم شروع کنم:
درد سر...بین گذر... چند نفر ...یک مادر 
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچه شهر پدرت میگذری
امنیت نیست از این کوچه سریعتر بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم آمد
دوش می آمد و رخساره ... نگویم بهتر 
من به هر کوچه خاکی که قدم بگذارم
ناخودآگاه به یاد تو می افتم مادر
چه شده قافیه ها باز به جوش آمده اند 
دم در .. فضه خبر ... مادر و در ...محسن پر...

امام مهربانم ... تسلیت
میدانم که من و تسلیتم با هم ،آنقدر کوچک و حقیریم که مرهمی برای قلب بزرگ شما نمیشویم و شما منتظر یارانی هستید از جنس نور و ایمان
شبیه 120 شهید فکه  که لب تشنه به دیدار سرور و سالارشان حسِیِـــــــــــــــــــــــن  رفتند 
من فکه را دیده ام...
فکه‌، همه‌ چیز دارد، همچون‌ بسیجی‌ مهیای‌ سفر به‌ دیار حضرت‌ دوست‌.
قلب‌ فکه‌، در والفجر مقدماتی‌ تپید.
قلب‌ فکه‌، در والفجر یک‌ از حرکت‌ بازایستاد.
قلب‌ فکه‌، در دشت‌ سُمِیدِه‌ پاره‌ پاره‌ شد.
قلب‌ فکه‌، در قتلگاه‌ رُشیدیه‌ سوراخ‌ سوراخ‌ شد.
قلب‌ فکه‌، در ارتفاع‌ صدوچهل‌وسه‌ شکست‌.
قلب‌ فکه‌، میان‌ کانال‌ِ کمیل‌ جا ماند.
در فکه‌ بود که‌ حلقوم ها، شمشیرها را دریدند.
در فکه‌ بود که‌ پیکرها، کمان ها را شکستند.
در فکه‌ بود که‌ سرها، نیزه‌ها را بالا بردند.
در فکه‌ بود که‌ جان ها، خاکیان‌ را جان‌ بخشیدند.
در فکه‌ بود که‌ ارواح‌ مطهر، مردگان‌ را جان‌ دادند.
در فکه‌ بود که‌ هر که‌ اهل‌ فکه‌ بود، روحش‌ به‌ اوج‌ پر کشید.
در فکه‌ بود که‌ هر که‌ آرزو می‌کرد چونان‌ مادرش‌ مفقود بماند، پیکری‌ از او باز نیامد و گمنام‌ خفت‌.


فکه‌ را دلی‌ است‌ داغدار مصطفی‌(ص‌).
فکه‌ را اثری‌ است‌ از پهلوی‌ شکسته‌ فاطمه‌(س‌).
فکه‌ را نشانی‌ است‌ از فرق‌ شکافته‌ علی‌(ع‌).
فکه‌ را تشتی‌ است‌ سرخ‌ از خون‌ حلقوم‌ حسن‌(ع‌).
فکه‌ را پیکری‌ است‌ پاره‌ پاره‌ از اندام‌ حسین‌(ع‌).
فکه‌ را درد غربت‌ پیر کرده‌.
فکه‌ را سوز هجر زمین‌گیر کرده‌.
فکه‌ را ژرفای‌ انتظار، چشم‌ به‌ زیارت‌ دوست‌ نگه‌ داشته‌.
فکه‌ را تنهایی‌ عشق‌ قداست‌ بخشیده‌.
مگر می‌شود پیامبر از فکه‌ گذر نکرده‌ باشد؟
مگر می‌شود فاطمه‌ دلش‌ در فکه‌ نسوخته‌ باشد؟

مگر می‌شود حسن‌ در فکه‌ غریب‌ نباشد؟
مگر می‌ شود حسین‌ در فکه‌ سر از بدنش‌ جدا نشده‌ باشد؟
مگر می‌ شود مهدی‌ فاطمه‌ بر فکه‌ گذری‌ ونظری‌ نداشته‌ باشد؟

من شلمچه و طلاییه را هم دیدم...

من شـــــــــــرمنده ام..

از تموم شهدا...

 از تموم مادرانی که همچنان منتظرند فرزندشان پای هفت سین برسد

 از تموم پدرانی که عیدی پسرشان را سی و چند سال است که در قرآن گذاشته اند به امید روزی که بیاید

و خجالت زده از روی تموم دخترانی که دلشان آب میشود برای بوسه های شب عید پدر

و...

راستی شهدا  ما بعد شما چه کرده ایم؟؟؟

هیچ ٬ شما را فراموش کردیم ٬ لباس های خاکیتان را در میدان های مین و لابه لای سیم خاردارها رها کردیم ٬ خاطرات شما را با سر بندهایتان از یاد بردیم رمز حمله را فراموش کردیم . عهدمان را با ولی شکستیم و دعای عهد را فراموش کردیم ٬زمان ندبه و سمات را گم کردیم و شفع و وتر و صبح مان قضا شد

بر تصاویر نورانیتان روی دیوار شهرمان رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم و دل به این دنیای تاریک بستیمجانباز را با زخم زبان تحویل گرفتیم و تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندک به نامردان و نا اهلان فروختیم ........عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم و چه بی شرمانه گذشتیم .

خدا کند که من و مردم کشورم را دعا کنید

برای سلامتی رهبرم اینبار شما حمد بخوانید

و برای ظهور امامم اینبار شما ندبه کنید

چه تقارن زیبایی شد... از کوچه های بنی هاشم شروع کردیم و به کربلای ایران رسیدیم... 

راستی دوست من :

در این روزها، یادت باشد و یادم باشد که آرامشمان را مدیون خون شهداییم

یادت باشد و یادم باشد که برای همه و همه و همه دعا کنیم...چه آنان که دوستشان داریم ، چه آنان که دوستمان دارند

یادت باشد و یادم باشد    ببخشیم... همه را  حتی  آنان که دلمان را شکسته اند ...

و یادمان باشد که عزیز دلمان در غیبت و غربت داغدار پهلوی شکسته و فرق شکافته است و دلشکته ی جگر سوخته و چوب خیزران و بزم شراب...

لحظه تحویل سال ... دعای فرج یادمان نرود 


سال جدیدت فـــــــــاطمی




  • گروه حجاب و عفاف
  • ۰
  • ۰



  • گروه حجاب و عفاف