ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا(س) :: *مشکات*کانون قرآن و عترت
کدستان
صفحه اصلیدرباره کانونثبت نامدل نوشتهتماس با ما
کدستان
پل ارتباطی
برای ارتباط با ما میتواند از طریق ایمیل و سامانه پیام کوتاه اقدام نمایید
Meshkat.abru@gmail.com
10004414029466
با تشکر
 X با سلام
به سایت کانون قرآن و عترت خوش آمدید
برای استفاده از تمام امکانات سایت و نمایش بهتر از مرورگر گوگل کروم و فایرفاکس استفاده کنید
برای بهبود هرچه بیشتر مطالب و کارایی بهتر سایت، ما را از نظارات خود مطلع سازید
نظرات شما موجب دلگرمی ما خواهد بود
از حسن انتخاب شما ممنونیم

*مشکات*کانون قرآن و عترت

کانون قرآن و عترت دانشگاه آیت الله بروجردی(ره)

کانون قرآن و عترت دانشگاه آیت الله بروجردی(ره)

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

آیه روز

شرح احادیث

نواها

آخرین نظرات

معرفی لینک های مفید

طبقه بندی موضوعی

سال 93

حدیث روز

سایت مراجع معظم تقلید

ختم قرآن گروهی

اوقات شرعی

عضویت در کانون

  • ۰
  • ۰

حضرت زهرا

شهید محمدرضا تورجی زاده به سادات فوق العاده احترام می گذاشت .یکی از سادات گردان نقل می کرد:«یک بار به سنگر فرماندهی رفتم.محمد نشسته بود.به احترام من از جا بلند شد.گفتم:«یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز بروم.»به دلایلی مخالفت کرد.اصرار کردم اما بی فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم:«باشد شکایت شما را می برم پیش مادرم.»هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پابرهنه به دنبالم دوید!

دستم را گرفت و گفت:«این چه حرفی بود که زدی؟!بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا کردم هر چه قدر می خواهی بنویس.» تا به چهره اش نگاه کردم دیدم خیس از اشک است.گفتم:«به خدا شوخی کردم منظوری نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت که من حرفم را پس بگیرم!

یک سال از این ماجرا گذشت ساعتی قبل از شهادت محمد بود.با هم رفتیم تا به سنگر ها سر بزنیم گفت:«آن حرف پارسال را پس گرفتی؟!» با تعجب گفتم:«چی؟»گفت:«آن شکایت و...»گفتم:«تو را به خدا چیزی نگو به خدا شوخی کردم.»

شهید تورجی زاده

 ساعتی بعد وقتی در سنگر فرماندهی نشسته بود گلوله ی خمپاره به درون سنگر اصابت کرد.سریع به سمت سنگر دویدم.عجیب بود.سه ترکش بزرگ خمپاره به او اصابت کرده بود.یکی به پهلو یکی به بازو و دیگری به سر.یک باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم.او از شهادت خود این گونه گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا زهرا(س) باشم.مدتی بعد پیکر او تشیع شد و همان گونه که وصیت کرده بود سربند یا زهرا(س) به پیشانی او بستیم و در کنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید.


منبع:کتاب مهر مادر

نظرات (۲)

شهدا مثل امروز ما پر از تئوری ها و شعارهای ظاهر قشنگ رنگارنگ نبودند اونها تو عرصه ای درخشیدند که اسمش عرصه ی عمل بود طوریکه جای هیچ حرفی باقی نموند!
کجائید ای شهیدان خدائـــــــــــــــــــــــــی

به جمع بیانی ها خوش آمدید.
سلام از نام وبلاگ معلومه خیلی عالی میشه مرسی عزیز دل
از راه اندازی این وبگاه
به وب بنده هم سر بزنید اگه لایق دیدید.
عیدتون مبارک و شهادت حضرت فاطمه (س)دخت نبی بر شما و تمام شیعیان تسلیت باد.
تبادل لینک هم مایل باشید در خدمتم
پاسخ:
سلام
ممنون از نظرتون
سال نو شما هم مبارک
نوروزتان قاطمی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی