دل نوشته :: *مشکات*کانون قرآن و عترت
کدستان
صفحه اصلیدرباره کانونثبت نامدل نوشتهتماس با ما
کدستان
پل ارتباطی
برای ارتباط با ما میتواند از طریق ایمیل و سامانه پیام کوتاه اقدام نمایید
Meshkat.abru@gmail.com
10004414029466
با تشکر
 X با سلام
به سایت کانون قرآن و عترت خوش آمدید
برای استفاده از تمام امکانات سایت و نمایش بهتر از مرورگر گوگل کروم و فایرفاکس استفاده کنید
برای بهبود هرچه بیشتر مطالب و کارایی بهتر سایت، ما را از نظارات خود مطلع سازید
نظرات شما موجب دلگرمی ما خواهد بود
از حسن انتخاب شما ممنونیم

*مشکات*کانون قرآن و عترت

کانون قرآن و عترت دانشگاه آیت الله بروجردی(ره)

کانون قرآن و عترت دانشگاه آیت الله بروجردی(ره)

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

آیه روز

شرح احادیث

نواها

آخرین نظرات

معرفی لینک های مفید

طبقه بندی موضوعی

سال 93

حدیث روز

سایت مراجع معظم تقلید

ختم قرآن گروهی

اوقات شرعی

عضویت در کانون

.

دل نوشته

دل نوشته های خود را در قالب یک نظر برای ما ارسال کنید

نظرات (۳۶)

توبه بر لب ،سبحه بر کف ،دل پر از شوق گناه

معصیت را خنده می آید زاستغفار ما

  • سیده مائده
  • زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگه عشق نیست چرا عاشقیم در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ، آغاز دیدار است
    دکتر شریعتی
  • سیده مائده
  • مقدمه کتاب ابوذر دکتر علی شریعتی:
    به نام بی نام او
    بیا تا شروع کنیم
    در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم
    مهم نیست چگونه و چطور و چند
    به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم
    ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است،
    چرا غرور و تفاخر
    بیا تا رکوع کنیم.

    "اماما"زودتربرشانه های زمین قدم بگذار،تاجای پایت رابوسه باران کرده وخاک قدوم مطهرت راتوتیای چشمانمان سازیم...
    تعجیل کن مهربان امامم...
    وقلبهای خسته یمان رامرهمی باش،
    ای گل نرگس:بیاوچشمانمان رادمی میهمان اشک شادی حضورت گردان..
    ای حجت آخر،ای یوسف زهرا:بگوییم کاسه صبرمان لبریزشده؟
    همان کاسه ای که باآن نگاه گدایی میکنیم؟
    همان کاسه ای که پولهای بیت المال راذره ذره باآن انبارمیکنیم؟
    باکدام کاسه صبر..؟
    بگوییم منتظریم؟وقتی هجای انتظاربرایمان غریبه است؟
    باهمان انتظارهای آبکی ازتوبخواهم که بیایی؟
    آقای من شهرم پرازغروب تلخ کوفه است..
    پراست ازهمان بغضی که گلوی مسلم رادرلحظات آخرمیفشرد..
    پرازنگاههای سرد..مولای غایبم ازکه بگویم که بی وفایی هاازحیزشماربیرون است..
    آقای غریبم:313که هیچ..شایدبرای شمارش چشم انتظاران واقعیت،انگشتان دست هم یاریم نکند..
    بشکنددستم که بیعت شکن بوده ام..
    اماگاهی قلبم باتمام مریضیش برای یک مسافرغریب می شکند..
    همان که قراراست منتقم خون مادرش باشد..
    همان که باتمام بدیهایمان درنمازشبهایش برایمان طلب عفومیکند!
    ومن بازشرمنده اش میشوم..
    اللهم عجل حجتک المهدی...

    رهـاسـت در دل غـم های کـهکشانی من
    غــزال مــسـت غــزل هـای آسـمـانی من

    بـه دردواره ی نـمـنـاک اشـک ها پـیـوسـت
    تنِ شکـسـتـه ی ایـن بـغـض جـاودانـی مـن

    به خـون کشانده نـفس های بـیـت های مرا
    ردیــف و قــافــیـه ی طــبـع شـوکـرانـی مـن

    کــبــوتــرانــه تــریــن داغ پـــر کــشــیــدن را
    بـه دل نــشـانـده تــمـنـای جـمـکـرانـی مـن

    گــنــاه شــیــعــه تــو را مــیـزبـان بــاران کـرد
    فـدای بـغــض نــهــانــت مــن و جـوانـی مـن

    استاد گفت کسی خدارو دیده؟ همه گفتند: . . .نه . . .!
    استاد گفت کسی صدای خدارو شنیده؟ همه گفتند: . . .نه . . .!
    استاد گفت کسی خدارو لمس کرده؟ همه گفتند: . . .نه . . .!
    استاد گفت پس خدا وجود ندارد.
    یکی از دانشجویان بلند شد و گفت:کسی عقل استاد را دیده؟...
    همه گفتند: . . .نه . . .!
    دانشجو گفت کسی صدای عقل استاد را شنیده؟ همه گفتند: . . .نه . . .!
    کسی عقل استاد را لمس کرده؟ همه گفتند: . . .نه . . .!
    دانشجو گفت پس استاد عقل ندارد!!!
  • احمد اسماعیلی
  • ولادت با سعادت مولی الموحدین حضرت علی بن ابی طالب(ع) و  همچنین روز پدر به همه شیعیان به خصوص پدران عزیز تبریک عرض می کنم.

    با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه …
    اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
    یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا
    با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه
    گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد …
    … تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی …
    اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری …

    **با آرزوی سلامتی و طول عمر برای پدران

     و شادی روح پدران از دست رفته**

  • احمد اسماعیلی
  • شعر لری ( چَش وِ رَه) در مورد امام زمان (عج)

    اِ نیر چَش مرتضی، نو گل باغ مصطفی ، چش وه رَتِم زیتِر بیا

    نیر آسارَیا وِه شُو، بِرقِ یِه ذوالفقارِتَه

    عزیز دل تونِه خدا، چش وه رتم زیتر بیا

    جمعه وِ جمعه کیچَنِه ، سی تو گلآو می پاشونِم

    عشق و امید شیعَیا، چش وه رتم زیتر بیا

    قالیِ زیرِ پا تونَه ، بالِ رنگین آسِمو

    سِِیلی بَکُو وِه ای دِلا، چش و رتم زیتر بیا

    ولادت با سعادت جواد الائمه (ع) دردانه آقا علی بن موسی الرّضا ( روحی و ارواحنا له الفداه) بر تمامی شیعیان علی الخصوص مولایمان صاحب الزمان (عج) مبارک باد.
  • احمد اسماعیلی
  • شعر لری در مورد امام زمان (عج)
    قاصد بهاری

    کُمی قاصد بهاری خَوَری دِ تو بیاره
                                             که قِرار اُورِ دونی که چه روزی ها بَوارَه

    تو سلام دردِ دونی تو دوای عشقِ داری
                                           مِه دِ خوئِم تونِه مِینم تو ولی های دِ بیاری

    سر تو سلامت اِ دوست سر آرمیده نارِم
                                           تو بیا که تا قیامت دلِ مِه بئیره آرِم

    اَر بیای دِ دوباره غصه وا میکه دِ سینم 
                                        دل بی کَسِم دوباره کَس و کارشِه بئینه 

        اللهم عجل لولیک الفرج
    کی شود در ندبه های جمعه پیدات کنم /گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را/ تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم...اللهم عجل لولیک الفرج
    ﻠﻮﺯ ﺗﻤﯿﺰﻭﻗﺸﻨﮕﯽ ﺗﻨﺶ ﺑﻮﺩ . ﺟﻠﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﺑﺎ ﻭﺳﻮﺍﺱ
    ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ
    ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ . ﮔﻔﺘﻢ > ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺷﺪﻡ . ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﺮﯼ ... ؟ <
    ﮔﻔﺖ > ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺍﻣﺎ <...ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﻧﺼﻔﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ . .
    ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ خودش رو حسابی مرتب ﮐﺮﺩ. ﻣﻠﯿﺢ ﻭ
    ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﮐﻢ ﮐﻢ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺷﺪﻡ,
    ﻧﮑﻨﺪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺑﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﺰﺍﺣﻤﺶ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ . ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ
    ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻣﺮﺩﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﺧﻮﺷﯽ
    ﻓﻀﺎ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ >. ﯾﺎﺩﺗﻪ ! ﺍﯾﻦ ﻋﻄﺮﺭﻭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﻡ ﺧﺮﯾﺪﯼ <...
    ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻣﺮﺗﺐ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺑﻮ ﺷﺪ. ﺁﻣﺪﻭﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ
    ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﻭﻡ .
    ﮔﻔﺖ > ﮐﺠﺎ؟ﻣﻦ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ,ﻓﻘﻂ ﺳﺎﻋﺖ 12/5 ﻗﺮﺍﺭ
    ﺩﺍﺭﻡ <...
    ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺘﺶ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ . ﺳﺎﻋﺖ 12/5 ﺑﻮﺩ .ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ
    ﭘﻬﻦ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
    ﺑﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ... .
    ********************************************
    ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ ( ﻉ) : ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻟﺒﺎﺱ ,ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ
    ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﺴﺎﺯﺩ .

    کیست کآشفته آن زلف چلیپا نشود؟! 
    دیده‌ای نیست که بیند تو و شیدا نشود
    ناز کن ناز٬ که دلها همه در بند تو‌اند 
    غمزه کن غمزه٬ که دلبر چو تو پیدا نشود

    رخ نما تاهمه خوبان خجل از خویش شوند 
    گرکشی پرده زرخ کیست که رسوا نشود؟
    آتش عشق بیفزا٬ غم دل افزون کن 
    این دل غمزده نتوان که غم افزا نشود
    چاره‌ای نیست بجز سوختن ازآتش عشق 
    آتشی ده که بیفتد به دل و پا نشود
    ذره‌ای نیست که از لطف تو هامون نبود 
    قطره‌ای نیست که از مهر تو دریا نشود
    سر به خاک سرکوی تو نهد جان٬‌ای دوست 
    جان چه باشد که فدای رخ زیبا نشود 
    امام خمینی(رحمه الله علیه)

     

    ای پیک راستان خبر یار ما بگو/احوال گل به بلبل دستان سرا بگو/ما محرمان خلوت انسیم غم مخور/با یار آشنا سخن آشنا بگو/برهم چو میزد آن سر زلفین مشکبار /با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو...

    از خود فرار کردم و لا یُمکن‌الفِرار

    امشب دوباره آمده‌ام بر سر قرار

    رسوای خویش گشتم و غرق خجالتم

    من آمدم - ولی تو به روی خودت نیار

    من در میان راه زمین خورده‌ام بیا

    از بس که بار آمده بر روی دوش، بار

    آنقدر در حجاب خودم غوطه می‌خورم

    حتی تو را ندیده‌ام این گوشه و کنار

    امشب که گریه‌های تو باران گرفته است

    از چشم خشکسال منم قطره‌ای ببار

    اصلاً وکیل ما تو و ما هیچ کاره ایم

    ما خویش را به دست تو کردیم وا گذار

    در انتظار آمدنم ایستاده‌ای

    شاید به این امید که می آیمت به کار

    امشب برای این که بیایی به پیش ما

    انگشت روی روضه‌ی دلخواه خود گذار

    امشب مرا به خانه‌ی مادر ببر که باز

    آنجا نشسته چشم کبودش به انتظار

    ما را ببر که گریه بریزیم پشت در

    مانند بچه‌های عزادار و بی قرار




    کشتی در ساحل بسیار امن تر است، اما برای این ساخته نشده است. پائولو کوئیلو

    سلام میخوام جواب دوستمون رو با یه جمله بدم من خودم حالم از شما خرابتره اما یادم افتاد که آاانچنان طلبکارانه می آایم به در گاهت که انگار اصلا بدهکار نیستم. راستی یه نفر بهم گفت شاید خدا داره جوابت رو میده اما تو نمیشنوی رو گوشات کار کن. به این جملات فکر کن !!!
    سلام خدا
    سلام
    سلام
    سلام
    دلم ازت گرفته
    بی پرده میگم ، ازت حسابی گله دارم
    انقدر دلم میخواد یه گوشه خلوت بشینم ، کلی گریه کنم ، انقدر که چشمام دیگه سو نداشته باشه
    فریاد بزنم ، انقدر که دیگه حنجره ام تاب نیاره و صدام بگیره
    آخه خدایا 
    تو که خوب میدونی من بدم ، گنه کارم و ...
    ولی خودت گفتی بیام در خونت ، دست خالی برم نمیگردونی
    اما خیلی وقته دارم در میزنم
    چرا در رو باز نمیکنی ؟؟؟
    دستم داره خسته میشه هااا
    اما یه چیزی رو آروم فقط به خودت میگم 
    آنقدر در میزنم این خانه را 
    تا ببینم لطف صاحب خانه را
  • لیلی و مجنون
  • لیلی گفت:

    موهایم مشکی ست، مثل شب ، حلقه حلقه و موّاج ،

    دلت توی حلقه های موی من است.

    نمی خواهی دلت را آزاد کنی؟

    نمی خواهی موج گیسوی لیلی را ببینی؟

     

    مجنون دست کشید به شاخه های آشفته بید و گفت :

    نه نمی خواهم ، گیسوی موّاج لیلی را نمی خواهم. دلم را هم. 

     

    لیلی گفت: چشم هایم جام شیشه ای عسل است ، شیرین،

    نمیخواهی عکس ات را توی جام عسل ببینی ؟ شیرینی لیلی را؟

     

    مجنون چشم هایش را بست و گفت:هزار سال است عکسم ته جام شوکران است،

    تلخ . تلخی مجنون را تاب می آوری؟

     

    لیلی گفت : لبخندم خرمای رسیده نخلستان است.

    خرما طعم تنهای ات را عوض می کند . نمی خواهی خرما بچینی؟

     

    مجنون خاری در دهانش گذاشت و گفت : من خار را دوستتر دارم.

     

    لیلی گفت : دست هایم پل است .

    پلی که مرا به تو می رساند. بیا و از این پل بگذر.

     

    مجنون گفت : اما من از این پل گذشته ام.

    آنکه می پرد دیگر به  پل  نیازی ندارد.

     

    ***

    لیلی گفت : قلبم اسب سرکش عربی ست.

    بی سوار و بی افسار. عنانش را خدا بریده،

    این اسب را با خودت می بری؟

     

    مجنون هیچ نگفت: لیلی که نگاه کرد ، مجنون دیگر نبود ..

     

    تنها شیهه اسبی بود و رد ِ پایی بر شن.

    لیلی دست بر سینه اش گذاشت ، صدای تاختن می آمد...

    اسب سرکش امّا ، در سینه لیلی نبود..

    خدایا یا برگرد عقب یا بزن برو جلوتر اینجای دنیا بدجور دلم گرفته
    کاش میدانستم چگونه باید جواب دل بیقرار را داد وقتی بی تفاوت از کنارت میگذرند وتو دوباره نمک پاشیده شده بر زخم تنهاییت را می بینی افسوس افسوس و افسوس که باید خفه شوی همین.

    سلام بچه ها دلم حسابی گرفته برای جایی که باید باشم ونیستم ...

    واما ای کاش معشوق نیز دعایم کند.میخواهم برایش بنویسم به خدا:

    وخدا خواست که یعقوب نبیند عمری شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟؟؟؟

    للّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اَللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.


    صلوات خاصه فاطمه زهرا(س)

    نردبان دلم شکسته است , میشود برای من کمی دعا کنی ؟

    یا اگر خدا اجازه میدهد , کمی بجای من خدا خدا کنی؟

    راستش دلم مثل یک نماز بین راه , خسته و شکسته است

    میشود برای بیقراری دلم سفارشی به آن رفیق باوفا (خدا) کنی؟

    خــــــــدایا

    من اینجا دلم سخـــــت معجزه میخواهد

    و تو انگار

    معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مـــــــــــبادا

    امروز22.12

    خیلیا به غبار روبی مزار عزیزانشون رفتن عزیزانی که رفتنشان و نبودشان داغی بر دل است.

    اما;

    تو این روزای پایانی سال 92 چقدر به این فکر کردیم که انقدر دچار روزمرگی شده ایم  که مهدی(عج) یادمان رفته است!غبار روبی از ذهن خاک گرفتمون...

    فردا آخرین جمعه ساله...

    کاش امسال آخرین سال انتظار باشه.

    اما اگه نبود،به قول یکی از دوستان ،خوشیم که یک سال دیگر به ظهور  نزدیک شده ایم.

    باشد که امسال آخرین سال انتظار باشد.

    آقا دوس داریم امسال تو مراسمانت شعبانیه خودتونم مستقیما باشید

    از عشق تو رهبرا نمردن ظلم است; در گوشه ی خانه جان سپردن ظلم است; من مقـــلد فاطمه ی زهرایـــــــــم; در راه تو یک سیلی نخوردن ظلم است...
    **************************************************
    هر مصیبتی که به ما میرسد، به خاطر دوری از ائمه(علیهم السلام) و احادیث مأثوره از ایشان است.
    روزى امیرالمؤ منین على علیه السلام به اتفاق عمر و ابوبکر به راهى مى رفت و حضرت على در مابین آن دو قرار گرفته بود چون ابوبکر و عمر هر دو بلند قد و دراز بودند و حضرت علی علیه السلام کوتاهتر بود، عمر از روى شوخى گفت : [ انت فى بیننا کنون لنا ] یعنى تو در میان ما دو نفر مانند نون لنا هستى و این اشاره به کوتاهى قد امام بود.
    ولى امام لطیفه عمر را بى جواب نگذاشت و در جوابش فرمود: [ انا ان لم اکن فانتم لا ] یعنى اگر من نباشم شما نیستید چون اگر حرف نون را از میان لنا برداریم مى شود لا که بمعنى نیستى است .
    وقتی ارزش ها عوض میشن عوضیا با ارزش میشن.

    بچه ها هرچی میگن رو بیخیال

    دست دردست خدا هرچه پیش آید خوش آید.

    و باید بگم

    مظهر جان پلنگم که به ماهی بندم وبه جز ماه دل از عالم وآدم کندم

  • سیده مائده
  • افتخار میکنم ک زن در شاهنامه افتخارش این است ک تنش را حتی آفتاب ندیده است.
    منیژه منم دخت افراسیاب/برهنه ندیده تنم آفتاب
    همه دخت توران پوشیده روی/همه سرو بالا همه مشک بوی
    همیشه وقتی از حجاب وحیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم ...

    از چادری ها میگیم....

    اما امروزمیخوام بگم...

    سلامتی هر پسری که ریش داره وبهش میگن پاچه بزی و خم به ابرو نمیاره...

    سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز...

    سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی...

    سلامتی پسری که سَرشو خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا ،

    نه رودروی ناموس مردم....

    سلامتی هرچی پسره که بلوز معمولی میپوشه و شلوار کتون

    نه لباس های تنگ وشلوار جاستین...

    سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه شکیرا والیزابت تیلور ...

    دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست...

    سلامتی اون مردی که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه...

    سلامتی اون پسری که نماز اول وقتش حجته...

    سلامتی هرکی که پیشش،روبروش ،کنار دستش

    تو کلاس با امنیت میشینی وانگارنه انگار کنارش دختر نشسته...

    سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث وبگو بخند رابندازه
    به بهانه ی امتحان...

    سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مَریضو اون وا نده...

    سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه

    وآستیناش بالا وآب میچکه

    جوراباشم توجیبشه

    مهم نیست دخترای دانشگاه مسخرش کنن


    سلامتی اونی که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش توشمال

    سلامتی هرچی پسرخوب این جوریه ...
  • سیده مائده
  • خدایا دستم بگیر، تا دستی بگیرم...
  • سیده مائده
  • خویشتن را نگه دار از کرداری ک اگر از تو بپرسند شرمگین شوی و انکار کنی.  امام علی 
    من نه از جنس خدایم
    و نه از جنس بلور
    من همانم که خودم می دانم
    نابی و پاکی و خالص صفتی نیست درم
    من من نیست هنوز
    آنچه او می خواهد
    خداوندا!

    تقدیرم را زیبا بنویس

    کمکم کن آنچه را تو زود خواهی من دیر نخواهم...

    و آنچه تو دیر می خواهی من زود نخواهم...
    وقتی اونجا رفتم سردار بهم گفت که به این می گن سه راه مرگ یا سه راه شهادت…
    گفتم:سه راه شهادت یا سه راه مرگ..؟
    گفت:مرگ و شهادت.!!
    گفتم:یعنی چی..؟
    گفت:مرگ برای دشمت،شهادت برای بچه های زهرا…

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی