بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آیه روز
نواها
آخرین نظرات
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
حدیث روز
محبوب ترین مطالب
سایت مراجع معظم تقلید
ختم قرآن گروهی
اوقات شرعی
یا مقلب القلوب و الابصار...
من شلمچه و طلاییه را هم دیدم...
من شـــــــــــرمنده ام..
از تموم شهدا...
از تموم مادرانی که همچنان منتظرند فرزندشان پای هفت سین برسد
از تموم پدرانی که عیدی پسرشان را سی و چند سال است که در قرآن گذاشته اند به امید روزی که بیاید
و خجالت زده از روی تموم دخترانی که دلشان آب میشود برای بوسه های شب عید پدر
و...
راستی شهدا ما بعد شما چه کرده ایم؟؟؟
هیچ ٬ شما را فراموش کردیم ٬ لباس های خاکیتان را در میدان های مین و لابه لای سیم خاردارها رها کردیم ٬ خاطرات شما را با سر بندهایتان از یاد بردیم رمز حمله را فراموش کردیم . عهدمان را با ولی شکستیم و دعای عهد را فراموش کردیم ٬زمان ندبه و سمات را گم کردیم و شفع و وتر و صبح مان قضا شد
بر تصاویر نورانیتان روی دیوار شهرمان رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم و دل به این دنیای تاریک بستیمجانباز را با زخم زبان تحویل گرفتیم و تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندک به نامردان و نا اهلان فروختیم ........عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم و چه بی شرمانه گذشتیم .
خدا کند که من و مردم کشورم را دعا کنید
برای سلامتی رهبرم اینبار شما حمد بخوانید
و برای ظهور امامم اینبار شما ندبه کنید
چه تقارن زیبایی شد... از کوچه های بنی هاشم شروع کردیم و به کربلای ایران رسیدیم...
راستی دوست من :
در این روزها، یادت باشد و یادم باشد که آرامشمان را مدیون خون شهداییم
یادت باشد و یادم باشد که برای همه و همه و همه دعا کنیم...چه آنان که دوستشان داریم ، چه آنان که دوستمان دارند
یادت باشد و یادم باشد ببخشیم... همه را حتی آنان که دلمان را شکسته اند ...
و یادمان باشد که عزیز دلمان در غیبت و غربت داغدار پهلوی شکسته و فرق شکافته است و دلشکته ی جگر سوخته و چوب خیزران و بزم شراب...
لحظه تحویل سال ... دعای فرج یادمان نرود
سال جدیدت فـــــــــاطمی
نه با “دوستت دارم” های گاه و “بی گاه” (!) اینترنتی
نه با پیامک های عرفانی(!) که ساعت ها باید فکرکنی چه گفت و منظورش چه بود؟!
و نه “عشق سقراط و افلاطونی و دکتر شریعتی” دل خوش میشوم…!
نه نگاه های خیره خیابانی “دل”م را می لــرزاند..
“ساندویچ” بـازاری و آن نامه های عاشقانـه که نمــیدانم از کـدام سایـت اینتــرنتی برداشتـه ای یا در مجلـه ای خوانده ای…
نه آن وبلاگی که به نامم ساختـه ای و مدام جملات “عاشقــانه و عارفانه” کپـی پیسـت می کنی
حتی تیپ “دخترکش” و ماشین هایی مدل بـالایی که اسـمشان را هم نمیــدانم
نه آن”نسکافـه ای” که در شیـک ترین کافی شاپ شـهر مهــمانم کنی
هیچ کدام قیمت ”چـادر زهرایـیم” نمیشود!
من یک “دختر ایرانیــم و ادعـایم مسلمانی”!
تکیه گاهم “غیـرت و مردانـگی” توست
دلم به “مرد بودنـت” میلرزد! آرامشم در “ایمان” توست!
و دل خوشم به نگاه سر به زیر و همان چند کلمـه “محتــرمانه ات”…
که یادم بیـاورد “تو با بقیـه فـرق داری! “
حکایت خانه نشینی علی است... اما اینبار نه پای طلحه در میان است نه پای زبیر
اینبار شمار سالها عوض شده - طلحه عوض شده زبیر هم عوض شده
غریبانه تر از آنکه فکرش بکنی امام عزیزمان خانه نشین شده
تحریم ها شدید شده و منتظر نتیجه مذاکراتیم و یادمان نیست که ما محروم روی یوسفیم و باید منتظر ظهورش باشیم
االلهم عجل لولیک الفرج... آمــــــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــن